تو می‌آیی...و همه میبینند که با یک گل هم بهار میشود...

خانه
داستان کوتاه
ارسال شده در 18 فروردین 1398 توسط یگانه خانوم گل در بدون موضوع

*نماز*

? حکایت بعضی از ماها….
میگن شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح بنده نماز نخوند 
موقع ظهر و عصر هم نماز نخوند موقع مغرب و عشا رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد 
موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمیخوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخواندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم.
بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا، چطور غضب بر من نازل بشه؟
شیطان در جواب گفت من قفط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری!!!
رسول الله صلى الله علیه وآله :

کسى که عملا نمازش را ترک کند، به تحقیق که دینش را منهدم کرده است .
? (بحارالانوار، ج 82، ص 202. میزان الحکمه ، ج 5، ص 402)

انسان خدا سجده شیطان عشق معرفت نماز نظر دهید »
حرف با خدا
ارسال شده در 8 دی 1397 توسط یگانه خانوم گل در بدون موضوع

 

باور نمیکنم خدا به کسی بگوید:  ” نه…! 

” خدا فقط سه پاسخ دارد:

 ١- چشم…. 

٢- یه کم صبر کن…. 

٣- پیشنهاد بهتری برایت دارم…. 

هرگز در فشار زندگی اندوهگین مشو… شاید خداست که در آغوشش می فشاردت!!

 برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن! 

?صبر اوج احترام به حکمت خداست?

نظر دهید »
داستان کوتاه
ارسال شده در 27 آذر 1397 توسط یگانه خانوم گل در بدون موضوع

پیر مردی تنها روستا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .

 

پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد :

 

“پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم،  چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.   من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجا بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي.

 

دوستدار تو پدر".

 

*طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: “پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".

 

ساعت 4 صبح فردا  مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟

 

پسرش پاسخ داد : “پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، ببخش!

 اين تنهاکاری بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم".

 

1 نظر »
مناسبتی
ارسال شده در 26 آذر 1397 توسط یگانه خانوم گل در بدون موضوع

سالروز شهادت بی‌بی معصومه سلام الله علیها تسلیت باد

1 نظر »
زندگی...
ارسال شده در 24 آذر 1397 توسط یگانه خانوم گل در بدون موضوع

زندگی بافتن یک قالی است!

نه به آن نقش و نگاری که خودت میخواهی.

نقشه از قبل مشخص شده است…

تو در این بین، فقط میبافی!

نقشه را خوب ببین

نکند آخر کار قالی بافته‌ات را نخرند…

3 نظر »
  • 1
  • 2

آخرین مطالب

  • داستان کوتاه
  • حرف با خدا
  • داستان کوتاه
  • مناسبتی
  • زندگی...
  • حرف با خدا
  • حرف با خدا
  • طنز

آخرین نظرات

  • ربیع الانام  
    • ربیع الانام
    در داستان کوتاه
  • زكي زاده  
    • مائده
    در مناسبتی
  • زكي زاده  
    • مائده
    در زندگی...
  • ربیع الانام  
    • ربیع الانام
    در زندگی...
  • زكي زاده  
    • مائده
    در زندگی...
  • ترنم  
    • کلبه دوستی
    در طنز
  • یگانه خانوم گل  
    • تو می‌آیی...و همه میبینند که با یک گل هم بهار میشود...
    در حرف با خدا
  • ربیع الانام  
    • ربیع الانام
    در حرف با خدا
  • زكي زاده  
    • مائده
    در حرف با خدا
  • زكي زاده  
    • مائده
    در حرف با خدا
  • زكي زاده  
    • مائده
    در طنز
  • زكي زاده  
    • مائده
    در طنز
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تو می‌آیی...و همه میبینند که با یک گل هم بهار میشود...

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • کوثرنت
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان